در اوستا دو نیروی عظیم و متضاد همیشه تظاهر میکنند یکی نیروی نیکی بهنام اسپنت مینو (خرد و معنای مقدس) و دیگری انگره مینو (خرد و معنای خبیث) که بعدها آندو را به یزدان و اهریمن تعبیر کردهاند . بشر مختار است که از این دو نیرو یکی را برگزیند ، اگر نیکی را اختیار کند مستوجب بهشت و اگر بدی را اختیار کند مستحق دوزخ خواهد بود . سعادت و نیکبختی عبارت است از تشخیص نیکی و بدی و پیروی از اصول و دستورات نیک . بنابراین یک فرد زرتشتی در انتخاب ایندو اصل آزاد و مختار بود و بر اساس این تفکر بزرگ خود را در طبیعت مختار و آزاد حس میکرد و از افکار جبری و صوفیانه احتراز میجست و میدانست که سعادت و شقاوت بهدست خود او است که میتواند خویش را نیکبخت یا بدبخت سازد . چون دین مزدیسنی (خداپرستی) یا زرتشتی بر اصول اخلاقی استوار بود از اینرو برای نجات و خوشبختی سه اصل در آن دین مراعات میشد که آنها را سه 'بوخت' یا سه راه نجات گفتهاند : هومته (پندار نیک) هوخته (گفتار نیک) هوورشته (کردار نیک) . اهورامزدا سرسلسله و آفریدگار کائنات و مظهر نیکی و عدالت است .
ارباب انواعی که جنبهی فرشته بودن آنها بر جنبهی خدائیشان غلبه دارد 'یزته' میباشند و جمع آنها یزتان و ایزتان نامیده میشود . ایزدان و ارباب انواع جاودانی را که تنها جنبهی معنوی دارد امشاسپندان گویند که به معنی مقدسات نامیرا میباشند و آنها شش روانند ، از اینقرار :
۱. وهومنه Vahumana ، بهمن یا اندیشهی نیک .
۲. اشاوهیشته Ashavahishta یعنی اردیبهشت و بهترین پاکی .
۳. خشتراوئیریا Xshtra Vairiya یعنی شهریور ، دولت یا حکومت خوب .
۴. اسپنتا ارمئیتی Spanta Armaiti ، اسفندارمذ یعنی عدالت ، گذشت و جوانمردی .
۵. هئوروتات Haurvatat ، خرداد یعنی تندرستی و نیکبختی .
۶. امرتات Amertat امرداد یعنی جاودانی و فناناپذیری .
پائینتر از امشاسپندان وجودهای مجردی هستند که یزته نام دارند ، هرکدام از آنها چیزی را حمایت میکنند . آفتاب ، ماه ، ستارگان ، آب ، آتش ، خاک و هوا هرکدام تحت حمایت یکی از یزتهها میباشند . مثلاً آتر Atar فرشتهی حامیآتش و وات Vata باد ، زما Zamâ زمین و آسمانه ، یزتههای حامیباد و زمین و آسمانند . پس از یزتهها فرهوشی Faravashi (فروهران) یا ارواح مجردی هستند که حافظ انسانند و پیش از تولد او در آسمانند و پس از فوت انسان با روح او به آسمان میروند .
اهریمن و یزدان ، نیک و بد و خیر و شر با هم همواره در جنگاند و سرانجام هرمزد با ایزدان خود بر اهریمن و لشکریان او چیره خواهد شد و جهان به خیر و نیکی محض تبدیل خواهد گشت .
مقایسهی آیین اوستایی با ودایی :
در اوستا بسیاری از کلمات با مختصر اختلاف لهجه با الفاظی که در ودا آمده است یکی است و غالباً حرف 'سین' ودایی یا سانسکریت در زبان اوستایی و فرس باستان به 'ها' تبدیل میشود . چنانکه سیندو : هندو ، واسورا : اهورا ، وسپت : هپت ، وسومه : هومه⁰ میشود .
در اوستا چهار بار از هند یاد شده و علاوه بر تشابهی که بین زبان سانسکریت (زبان کتاب ودا) با اوستا است ، بین ارباب انواع ودایی و ایزدان اوستایی شباهت بسیار موجود است . مثلاً وارونا یا ربالنوع آسمانِ پر ستاره و ربالارباب ودایی در اوستا تبدیل به اهورامزدا شده و صفت جدیدی که در اوستا به او داده شده دانای توانا است . در ودا نام دیگری از ربالارباب موجود است که اسورا میباشد و در اوستا تبدیل به اهورا گردیده است . چنانکه میتهرا با میترا در ودا و اوستا اختلاف جزئی در تلفظ دارند و هر دو ربالنوع آفتابند و حتی دوا Deva که در کتاب ودا به ارباب انواع مفید و نورانی اطلاق میشد در اوستا به شکل Daeva درآمده و مفهوم مخالف پیدا کرده و بهمعنی شیطان و خبیث و ربالنوع بد و دیو تغییر معنی داده است . همچنین میتوان سوما و هئوما Haoma (شراب مقدس آریایی) و آگنی و آتر را که در هر دو دین ایزد آتش بودند با هم مقایسه کرد .
اختلاف اساسی آریاهای زرتشتی با ادیان هندی از اینجا است : اولاً اسورهها که در دین ودا نام هفت ربالنوع بوده و وارونا و میترا از آنها بودهاند در کیش زرتشتی مبدل به یک خدای قادر و دانا که اهورا است شدهاند . ثانیاً دیوها یا ارباب انواع خیر و نورانی هندیها تبدیل به ارواح بد و اهریمنی شدهاند . لیکن نباید تصور کرد که کلیهی دیوها در مذهب زرتشت مردود شدهاند زیرا از اوستا برمیآید که بعضی از دیوهای ودایی مورد ستایش و احترام آریاییهای ایرانی بودهاند مانند وراتراهن Verathrahen که صفت ایندرا ربالنوع رعد و جنگ بود و اژدهایی را که وراترا Vratra نام داشت بکشت و نام او در اوستا وراتراغن آمده و بهجای ربالنوع جنگ یعنی ایندرا (تندر) مورد ستایش و احترام ایرانیان بوده و نام دیگر آن بهرام است که ایزد پیروزی است و از آن در زبان لاتین تعبییر به مارس میشود . موکل آتش مقدس را هندیها و ایرانیان هر دو اتروان میگفتند . تعداد اسورهها در ودا بهغیر از وارونا ششتا بوده است ، در اوستا نیز تعداد امشاسپندان پس از هرمز شش است .
از آنچه گفتیم به این نتیجه میرسیم که آریاهای ایرانی در قرون قبل از تاریخ مدتها با هندیها در یکجا زندگی کرده و دارای معتقدات واحدی بودند ، بعدها بین آنان جدایی افتاد و معلوم نیست این افتراق چه زمان بوده است . در لوحه سفالینی که در سال ۱۹۰۷ در بوغازکوی (در محل Peteria پایتخت قدیم هیتها) پیدا شد و موضوع آن معاهدهنامهای است که در میان پادشاه هیتها و پادشاه میتانیها که هر دو آریایینژاد بودهاند انعقاد یافته ، نام میترا ، وارونا و ایندرا یاد شده است و این خدایان نگهبان آن عهدنامه گردیدند و نشان میدهد در ۱۳۵۰ قبل از میلاد هنوز جدایی مذهبی بین آریاهای ایرانی و هندی روی نداده بوده است ، بعدها دوتیرگی مابین آریاها حاصل شد ، بدین معنی که ارباب انواع خیر و خوب هندیها مبغوض آریاهای ایرانی گردید و بهعکس ارباب انواع بد آنان مقبول ایشان شد . این تیرگی همچنان ادامه یافت تا بهدرجهی توحید [یکتاپرستی (؟)] رسید و با پیدایش زرتشت توحید تثبیت گردید و بهصورت آیین مزدیسنا درآمد .
ایران در عهد باستان ( جواد مشکور )
بازدید : 586
يکشنبه 20 ارديبهشت 1399 زمان : 16:22